برای پدر و مادرهای نسل امروز بسیار مهم است که فرزندانشان دوره تحصیل موفقی را پشت سر بگذارند، اما گاهی این خواسته به ضد خود تبدیل میشود و به نام تلاش برای موفقیت و باروری استعدادها فشار روانی کاذبی بر خانوادهها تحمیل میشود.
فرزندان مجبورند در کلاسهای متعددی حضور یابند، بیآنکه تنوع این کلاسها با درآمدهای خانواده، ظرفیتهای ذهنی و روانی فرزند و دایره استعدادهایش همخوانی داشته باشد.
تعادل بین کار و تفریح
افراد در هر جامعهای نیاز دارند که بین کار و تفریح، فضای تعادل و تناسبی را برقرار کنند. تناسب میان این دو مؤلفه، به تعادل روحی و روانی افراد منجر میشود.
توجه کنید که در سنین کودکی و نوجوانی، کار بیشتر بر تکالیف درسی متمرکز میشود. بچهها موظفند با درسخواندن، رفتن به مدرسه، انجام تکالیف درسی و تلاش و پشتکار خود به موفقیت تحصیلی دست پیدا کنند، اما در بزرگسالی، کار افراد همان شغل و حرفه آنهاست. یافتن شغل و کسب درآمد مناسب، یکی از وظایف مهم در دوران بزرگسالی محسوب میشود، اما این همه ماجرا نیست.
فرزندان تفریح هم لازم دارند
افراد یک جامعه در مقابل کار به تفریح نیز نیازمندند. تفریح، فشار و خستگی الزامات یک هفته کاری را تخلیه میکند و باعث ترمیم روح، ذهن و روان افراد میشود.
فرد با پشت سر گذاشتن تفریحی مناسب، یک روز کاری جدید، سرشار از انرژی، خلاقیت و پشتکار را شروع میکند اما اگر در جامعهای تعادل الاکلنگی بین کار و تفریح برهم بخورد، شاهد پیامدهای اجتماعی ناخوشایند خواهیم بود.
مطالب کتاب درسی سنگین است
محتوای درسی که در کتابهای مدرسه به دانشآموزان ارایه میشود، فوقالعاده سنگین است.
به نظر میرسد در این زمینه پیشفرضی وجود دارد که همه بچهها تیزهوشند. به طور طبیعی در یک جامعه بیشتر افراد هوش متوسط دارند و فقط 2 یا 3درصد، در رده افراد بسیار باهوش یا کمهوش قرار میگیرند بنابراین مخاطب اصلی مدارس ما در رده هوش متوسط قرار میگیرند.
پس بهتر است سرمایهگذاری تحصیلی و پرورشی مناسبتری برای این قشر طراحی شود، اما متاسفانه محتوای دروس آنقدر پیچیده و در سطح بالاست که فشار روانی زیادی روی بچهها و حتی خانوادههای آنها وارد میکند.
معلم خصوصی وارد می شود!
خستگی روانی از خواندن این کتب و آموزش آن یکی از پیامدهای چشمگیر این سبک از آموزش است. وقتی کودک در مدرسه، متوجه این حجم سنگین از درس نمیشود، والدین مجبور به گرفتن معلم خصوصی و پرداخت هزینههای بالای آن میشوند.
وقتی هزینه ای برای تفریح وجود ندارد
در عین حال استخدام معلم خصوصی، هزینه مازادی را بر دوش خانواده خواهد گذاشت و پدر و مادر را مجبور می کند زمان زیادی در بیرون از خانه کار کنند تا از عهده این مخارج برآیند.
پس میتوان انتظار داشت کفه ترازو به سمت کار میچرخد و تفریح در خانوادهها کمکم کاهش مییابد یا از بین میرود، زیرا تفریح خود نیازمند هزینه است و این هزینه بیشتر صرف امور دیگر خانه میشود.
لذت آنی به جای تفریح واقعی
با کاهش تفریحات سالم و افزایش فشار روانی، افراد جامعه به سمت رفتارهای نابهنجار دیگری کشیده میشوند تا بتوانند به لذتهای کاذب دست پیدا کنند.
به نظر میرسد اکنون مهمترین علت رفتارهای نامناسب بخصوص در نوجوانان و کودکان، احساس فشار روانی ناشی از کار است که با تفریح و سرگرمیهای زودگذر و نامناسب پر میشود.
فرزندسالاری؛ مشکل عموم خانواده ها
یکی از مهمترین ریشههای ایجاد رفتار نابهنجار، سبک تربیتی و حاکمیت فرزندپروری آسانگیر یا فرزندسالاری در خانوادههاست.
پدر و مادر، توان و قدرت هدایت و جهتدهی رفتاری نسبت به فرزندان را از دست دادهاند بنابراین کودک از همان ابتدای زندگی، کنترل رفتارهایش را به دست خود میگیرد و در تصمیمها، خودسرانه و بیاعتنا به دیدگاههای والدین عمل میکند.
همانندسازی با دوستان به جای والدین
در این شرایط وقتی بچهها وارد جامعه میشوند، به جای این که با والدین خود همانندسازی کرده باشند با همسالان خود همانندسازی میکنند.
اگر یک گروه از همسالان برای کاهش فشار روانی به قلیان و سیگار، لباس نامناسب، آرایش زننده یا مدل موی غربی روی آورد با آنها یکی شده و از آنها الگوبرداری میکند.
اقتدار منطقی
امروزه نظریهپردازان روانشناسی کودک بر این باورند که سبک تربیتی باید به سمت اقتدار منطقی سوق پیدا کند. سبکی که در آن ضمن احترام به فرزند، والدین قاطعانه با اشتباهات آنها برخورد میکنند و همیشه به عنوان الگوی تربیتی جلوتر از بچهها قرار میگیرند.